خــلدستان طریقت

متن مرتبط با «اشعار» در سایت خــلدستان طریقت نوشته شده است

خلدستان طریقت: دوبیتی + اشعار +نثر (ارائه مطلب)

  • ۩۩☫ زاهد اهل (طریقت( شعر شد روز ازل (خلدستان) ☫۩۩۩ قد وُ بالای تو رعـنا ،چون شده ضرب المثل چشم وُ ابرو وُ لبت ، چون مطلعِ بیت الغزل شب که خورشید رُخت روز مرا رَخشان کنددل یقین دارد که هستی مرکز برج حَمَل قُوتِ قالب کو؟ : لب شیرینِ شیرینِ تو بود ،فطریه: با ید بپردازم بهائی چون عسل رقص موزونی چه خوش خال وُ چه خطِ ابرویی،این غزل را من سرودم قالبش بحر رَمَل قصّه ی عشق است پیکاری که من دارم بیانعاشقی، معشوق می خواهد توئی اهل عمل عالَم از شور و شر عشاق بُنیاد آمده باز فردوس برین بوس و کنارست وُ بغل عاشقی می گفت: پنهانی بدان معشوقه مستچهره از آشیخ پوشاندن نباشد : مبتذل زاهدِ اهل(طریقت) کی؟ تروشروی کند باده ی مهر وُ محبّت : شعر شد روز ازل شرط کردم به جهانِ گذران خنده کنم به نشاط و خوشی و عیشِ جهان خنده کنم شرط کردم غم و اندوه به دل ره ندهم به غم و غصه و اندوهِ زمان خنده کنم شرط کردم که دگر دل به کفِ کس ندهم به چنین بازی پُر شور و فغان خنده کنم شرط کردم که دم از مهر و محبت نزنم به وفاداری و عشقِ همگان خنده کنم شرط کردم که زنم مُهرِ خموشی بر لب لب ببندم ز سخن از دل و جان خنده کنم شرط کردم که ز حسرت نگدازم چون شمع هر کجا انجمنی هست عیان خنده کنم شرط کردم که شوم رند و خراباتی و مست در سرِ کوی خراباتِ مغان خنده کنم شرط کردم که شوم شاعرِ خوش‌نغمه ی مست سالک اَهل (طریقت) صفتان ، خنده کنم موضـــــوعات مــــرتبط: اشعار، نثر ( ارائه ی مطلب)، خاطرات، آثارچاپ شده، مطالب دردست چاپ، خبر ـ اطلاعیه، دوبیتی __________ ====== برچسب‌ها: خلدستان طریقت, دوبیتی, اشعار, نثر بخوانید, ...ادامه مطلب

  • خُلدستان:شعر اشعار/ طریقت )(دوبیتی)

  • ۩۩ ☫برآستان جانان (عشق خوشبحالی)جشن شعبان ☫ ۩۩۩ در شعرِ پُرتقالی من نیستی هنوز پایان خشکسالی من نیستی هنوز دلتنگ توست رَک به رَکِ تار وُ پودِ مننقش وُ نگار قالی من نیستی هنوز هستی دوای مرحم وُ درمانِ دردهافکر شکسته بالی من نیستی هنوزای صد هزاروُ یکشبِ ما می رسی زِ ره در کوزه سفالی من نیستی هنوز ای صد هزار وُیکشبِ فاجعه رُخ می دهد هنوزای عشقِ خوشبحالی من نیستی هنوز آقا نیا ، نیا راستش را بخواهی هیچ وقت به دنبالِ آمدن آقا ( مهدیِ موعود ) نبوده‌ام. همه‌ی «اللهم عجّل...»های من یا دروغ بوده یا از سر نفهمی. چه بسا امروز و الان و این لحظه نیز در اوج یکی دیگر از نفهمیدن‌هایم قرار دارم.من، مهدی یا منجی را نه به خاطر آنکه از کعبه یا هر جای دیگری ظهور خواهد کرد در کالبد یک انسان ظهور می‌کند و با لشگری از پیروانش دنیا را فتح می‌کند و عدالت می‌گستراند، دوست دارم؛نخیر! بلکه معتقدم او که بیاید، مفهوم جدیدی از زندگی، دوست‌داشتن و عشق را ارائه می‌کند و نسخه‌ای به‌روز شده از حقیقت را برای‌ عالم به ارمغان خواهد ‌آورد.آقا نیا نیا چون آنقدر آقا زیاد وجود دارد که تشخیص آقا ازاین آقایان ممکن نیست دوست دارم تصویری که بشر از خدای اسلام و خدایانِ سایرِ ادیانِ آسمانی و زمینی برای خود ساخته و آن را به جای خدا قرار داده را کنار بگذارم و تنها به خدایی آقا مهدی، برای بشر می‌خواند، بیندیشم. خدایی که توجه به او می‌تواند رنج‌ها و آلام بشر را تسکین دهد و انسان را به آرامش برساند. و چه بسا در پرتو این آرامش است که عدالت و آزادی و هر چه جهانی از انسان‌ها به دنبال آن‌اند، محقق خواهد شد. نمی‌دانم آقا ازپسِ این همه آقای کذائی برخواهد آمد که نه در جسم می‌گنجد و نه در روح ؟ و هم‌اکنون همچون ما نفس می‌کشد یا نه؟ ام, ...ادامه مطلب

  • اشعار:(طریقت )حکایت +روایت (دوبیتی) شعر

  • ۩۩۩ ☫ برآستان جانان (اشاعه خرافات ) مظهرعدالت اجتماعی دراسلام مدرن ☫ ۩۩۩ روزی دانشجویان در محضرِ استاد دکتر سید علی آزمایش، استاد حقوق جزا و جرم‌شناسی، پرسیدند : چرا استاد دانشش را در کتابی گردآوری نمی‌کند؟استاد چهره درهم کشید که:من کتاب بنویسم تا شما اعدام کنید و دست بِبُرید و سنگسار کنید؟؟؟دانشجوی دینداری از استاد پرسید: مگر شما حدود و قصاص را قبول ندارید؟استاد فرمود: مگر می‌شود قبول نداشت؟ اتفاقآ من مدافع اجرای حدود و قصاص هستم!همه در شگفت از پاسخ استاد بودند که؛ استاد کلاس تمام شده را دوباره آغاز کرد، همه سراپا گوش و چشم شدند! استاد طرح پرسشی کرد و به دانشجوی متشرع و دیندار گفت: در پـــردۀ ساز ما حقیقت بسیار در گردش این زمان شریعت بسیار در محضر مومنین همه گوهرِ ناب در گوشهء گنج ما (طریقت) بسیار فرض کن در بیابانی بی آب و علف که حتی جاده هم ندارد در حال رانندگی هستی، پس از ساعتی، پلیس جلوی شما را می‌گیرد و به شما می‌گوید چهار تا ورود ممنوع رفته‌اید، پنج چراغ قرمز را رد کرده‌اید، شش تا سبقت غیرِمجاز داشته‌اید! به آن پلیس چه می‌گویید؟دانشجوی متشرع گفت:این بلاهت است! در بیابانِ خدا، خیابان کجا بود که من مرتکب این جرایم شوم!استاد گفت:اگر پلیس به شما بگوید مقرر است در زمانی نامعلوم در آینده، در این بیابان، شهری بنا شود که این جاهایی که شما از آن عبور کردید خیابان یک طرفه‌ای قرار است احداث شود و چراغ‌های راهنمایی نصب گردد و الی آخر! آن وقت چه می گویید؟؟؟؟دانشجوی متشرع پوزخندی زد و گفت:استاد مزاح می‌فرمایید!استاد فرمود:شما مزاح می‌فرمایید!مقدمه‌ اجرای حدود اسلامی، عدالت اسلامی است!شما نخست عدالت اسلامی را اجرا کنید که همان خیابان کِشی است، سپس اجرای حدود کنید، که همان , ...ادامه مطلب

  • اشعار :(قصیده )/رفیق (طریقت) پیشواز(بهمن)روایت

  • این باده فقط برای خوانسار افسانه شده هوای خوانسار از شوق عسل به سر سپردم کندوی غزل سرای خوانسار از یوسف بخشی وُ زلالی با لهجه ی آشنای خوانسار سبز است نگاه مردمانش چون مردم با صفای خوانسار ثبت است حماسه ارادت گلواژه ی لاله های خوانسار فرهیخته پایتخت زاگرس در سایه ی اعتلای خوانسار نقش است بزرگی سپاهان در نیمه ی با وفای خوانسار عِقد غزلِ (طریقت)آورد اسرار گُهر سزای خوانسار ... حمید↘محمد مهدی طریقت موضـــــوعات مــــرتبط: اشعار، مناسبت مذهبی، مناسبت ملی، غزلیات، برآستان جانان(تذکره شعرا)، خاطرات، قصاید __________ ====== برچسب‌ها: اشعار, قصیده, رفیق, طریقت بخوانید, ...ادامه مطلب

  • قاب عکس کهنه ای دارد(طریقت) خلدستان /بانگ لیلا/ اشعار

  • ۩۩۩ ☫وصیت نامه= ما هرچه سرودیم (طریقت) به غزل گفت: ☫ ۩۩۩ شیر و گرگ و روباهی، گورخر و آهو و خرگوشی شکار کردند. شیر به گرگ گفت: این ها را تقسیم کن.گرگ گفت: گورخر که بزرگتر است از شیر، آهو سهم من و خرگوش مال روباه، که از همه کوچکتر است.شیر ناراحت شد و روی گرگ پرید و او را زخمی کرد و به روباه گفت: تو این شکارها را تقسیم کن.روباه گفت: خوشبختانه شکارها تقسیم شده اند. گورخر صبحانه ات، آهو ناهارت و خرگوش بمانند برای غذای شبت. شیر گفت: آفرین به تو ؛این هوش و دانایی را از کجا آورده ای؟ روباه گفت: از جامه سرخ رنگی که بر اندام گرگ پوشانیدی. از کتاب: سی حکایت سی تصویر از کشکول شیخ بهایی،صفحه۴٨ یکی گربه در خانهٔ زال بودکه برگشته ایام و بدحال بود دوان شد به مهمان سرای امیرغلامان سلطان زدندش به تیر چکان خونش از استخوان، می‌دویدهمی گفت و از هول جان می‌دوید اگر جستم از دست این تیر زنمن و موش و ویرانهٔ پیرزن نیرزد عسل، جان من، زخم نیشقناعت نکوتر به دوشاب خویش خداوند از آن بنده خرسند نیستکه راضی به قسم خداوند نیست ۩۩۩☫ قاب عکس کهنه ای دارد(طریقت) خلدستان /بانگ لیلا/ اشعار☫۩۩۩ در خاطرات اسدالله ملک، نوازنده ماهر ویلون،خواندم که می گفت: من در اتاقم هر روز تمرین ویلون می کردم. بعد از مدتی دیدم دختر جوانی در اتاقش از خانه خودشون که روبروی اتاق کار من بود ،نشسته و معلومه که داره به صدای ساز من گوش میده ، و روزهای بعد هم آن دختر جوان ، همان جا می نشست و من هم تمرین می کردم.طولی نکشید که دلباخته اش شدم و مشتاق تر و دلباخته پرشورتر از قبل تمرین می کردم و گاهی لبخند رضایتش را حس می کردم. عاشق شده ای، ای دل سودات مبارک باد!...بعد از مدتی یک روز دیدم دختر نیامد. دلم سخت گرفت. روز بعد هم پیداش, ...ادامه مطلب

  • خُلدستان طریقت: اشعار +نثر =برآستان جانان

  • ۩۩۩ ☫ اشعار(عرش-فرش ) دو بیتی ☫۩۩۩ فرش است به جاده کی میآئی ز اَلست درفرش به هر چه هست نقصان و شکست پندار به عرش هر چه در عالم نیست انگار که عرش درهمین عالم هست هَزار بلبل دستان هزار وعده وَ عید شراب کهنه بیاور ، که روز تازه دَمید من از کدام تبارم که اینچنین زارم؟ تمام روزِ سیاهم به شامِ عیدسپید چه بود سهم من از روزگارِ بازیگر تمام وسعت دنیا چو چاکری چاپید خیال و خاطره ای محو ،در کشاکش دَهر یقین باکره ای ، روزگار پُر تردید در آستانه ی عید از ازل خبرآمد (طریقت)از شب شعروُ کمالِ صبح امید ۩۩۩ ☫ ز طبع سرکش شاعر (طریقت) حق بین / اشعار ☫ ۩۩۩ آه از این زشتان که مه رو می‌نمایند از نقاباز درون سو کاه تاب و از برون سو ماهتاب زِ اشکِ شمع که در شام تار چکچکه شد گُـهر ز دیده ی شب زنده دار چکچکه شد به شب غبار گنه زآب دیده باید شُستزِ اشک پاک سحر ، این غبار چکچکه شد بوَد ز چشم ستم‌بین من که در همه عمرسرشکم از ستمِ روزگار چکچکه شد دلم شکسته و گردون شهاب ثاقب خودبه سرشکستگی ام ، گریه وار چکچکه شد زمانه زرگر عیّار شد که بار دغلدر آلیاژ ، به جای عیار چکچکه شد فریب نرد وفای بشر مخور ای دل!که طاس کذب و ریا در قِمار چکچکه شد نهاده شیخ ز سجّاده دام و بر سر آنز سبحه ، دانه به صید شکار چکچکه شد زهی صداقت ساقی که باده‌ای جانبخشفــزون ‌تر از همه بهــر خُمار چکچکه شد به زندگی نکند گر وفا بوَد چون خارگُلی که دوست به سنگ مزار چکچکه شد ز دیدگانم اگر خون چکد عجب نبوَدکه خونِ دل بوَد از جور یار چکچکه شد ز سوز دل بوَد اشکم به وفق آتش وُ آبز کوه آتش اگر ، آبشار چکچکه شد ز سنگ فتنه ی اطفال جنگجوی جهانز شاخ صلح و صفا برگ و بار چکچکه شد ز تیزچنگ عقابان جان‌شکار بشرکبوتران وفا جان‌سپار چکچکه شد چگونه غم, ...ادامه مطلب

  • اشعار : برآستان جانان (سعدی )علیه الرحمه +این همه اهلِ (طریقت) که در آفاق روان

  • ❀چایت را بنوش❀ ❀نگران فردا نباش❀ ❀از گندمزار من و تو❀ ❀مشتی کاه میماند برای بادها❀ دل به دریازدنت گرچه تماشـاست مرا گر نباشی چه تماشا لب دریاست مرا بوئی از پیرهنت رفت ولی باز نشگشت شرح تقدیر عجیبی ز زُلیخاست مرا آب از دیده و شوری به دلم می ریزد آنچه خوبان همه دارن نکیساست مرا من تورا سیر ندیدم که پریشانی رفتی با نگاه تو مرا باز سخن هاست مرا شعار سحرگاهم در بی سر و سامانی در خاکم وُ غلتانم من اشکم وُ من دردم سیب از شاخه خدا کردی و با رسم اَزل تا اَبد رسم ادب نغمه ی لیلاست مرا ح.(طریقت) موضـــــوعات مــــرتبط: اشعار، مناسبت ملی، متن ادبی، سیاسی، غزلیات، برآستان جانان(تذکره شعرا)، خاطرات، آثارچاپ شده __________ ====== برچسب‌ها: اشعار, برآستان جانان, سعدی, علیه الرحمه بخوانید, ...ادامه مطلب

  • خــُلدستان طریقت ( صفحه جدید + اشعار ) ۩ # محمد مهدی طریقت

  • عمامه تا خورده دارد مردی که مردی که دستش چلاق است خشم است و آتش نگاهش یعنی سوار اُلاغ است رخساره می‌تابم از او اما به چشمم نشستهبس نوجوان است و شاید نسلی که در غم نشسته بادا که چون من چنین باد چل سال رنجش پس از اینخود گر چه رنج است بودن "بادا که رنجش پس از این " با پای چالاک‌ پیما دیدی چه دشوار بگذشت تا چون رود او که پایی چالاک‌ وُ شهوار بگذشت تق تق کنان چوبدستش روی زمین می‌نهد مهربا آنکه ثبت حضورش نا مهربان می دهد مهر لبخند مهرم به چشمش خاری شد و دشنه‌ دشنه این خوی‌گر با درشتی نرمی شد وُ دشنه دشنه بر چهره ی سرد و خشکش پیدا خطوط ملال استیعنی که با جشن وُ یغما شیدا خطوط ملال است گویم که با مهربانی خواهم شکیبایی ازکوپندش دهم خیره سر را نازم توانائی از کو ۩محمد مهدی طریقت ۩ خــُلدستان طریقت ( صفحه جدید + اشعار ) ۩ # محمد مهدی طریقت ادامه مطلب عمامه تا خورده دارد مردی که مردی که دستش چلاق است خشم است و آتش نگاهش یعنی سوار اُلاغ است رخساره می‌تابم از او اما به چشمم نشستهبس نوجوان است و شاید نسلی که در غم نشسته بادا که چون من چنین باد چل سال رنجش پس از اینخود گر چه رنج است بودن "بادا که رنجش پس از این " با پای چالاک‌ پیما دیدی چه دشوار بگذشت تا چون رود او که پایی چالاک‌ وُ شهوار بگذشت تق تق کنان چوبدستش روی زمین می‌نهد مهربا آنکه ثبت حضورش نا مهربان می دهد مهر لبخند مهرم به چشمش خاری شد و دشنه‌ دشنه این خوی‌گر با درشتی نرمی شد وُ دشنه دشنه بر چهره ی سرد و خشکش پیدا خطوط ملال استیعنی که با جشن وُ یغما شیدا خطوط ملال است گویم که با مهربانی خواهم شکیبایی ازکوپندش دهم خیره سر را نازم توانائی از کو ۩محمد مهدی طریقت ۩ خــُلدستان طریقت ( صفحه جدید + اشعار ) ۩ # محمد مهدی, ...ادامه مطلب

  • اشعار : عشق و شاعر اهل (طریقت)نیک شو

  • ۩۩۩ ☫ تاریخ=تقویم : (طریقت) 1402☫ ۩۩۩ رضاقلی‌میرزا نایب‌السلطنه فرزند نادر، شاه طهماسب دوم را که در زندان بود، خودسرانه به قتل رساند و حتی برای قتل پدرش دسیسه‌چینی کرد.در این ابتذال استبداد، از محمدتقی‌خان بیگلربیگی فارس گرفته تا سام میرزا بینی‌بریده، همه به بهانهٔ عدالت‌خواهی و مبارزه با ظلم، جامعه را به جهنمی تبدیل کردند که مردمان بسیاری از مرزهای شرقی راهی هند، و از مرزهای غربی عازم عثمانی شدند.از این‌ها گذشته، نظام استبدادی نادرشاه قادر به انجام اصلاحات نبود. تندی و تیزی استبداد نادری، هیچ مرد عادل و فرهیخته‌ای را در درون طبقهٔ حکومت‌گر باقی نگذاشته بود که در اندیشهٔ اصلاح‌گری برآید و آخرین افرادی که در گروی نجات ایران داشتند را نیز به حاشیه راند. به عنوان نمونه، میرزا محمدزکی مشهدی که از نزدیکان مورد اعتماد شاه بود، به بهانهٔ خدمت به عتبات عالیات، از استبداد نادری گریخت،. آرشیوهای خارجی چه می گویند؟ بنا به اسناد آرشیوی روسیه که در کتاب دولت نادرشاه افشار (۱۹۵۸) منتشر شده‌است، فقط در ابتدای سال ۱۷۴۷، حدود ۲۰٬۰۰۰ نفر از قشونی که در آذربایجان و ارمنستان مستقر بودند، به همراه سرکرده‌هایشان گریختند. در این مرحله، نادر از مردم برید و تصمیم گرفت که انتقام سختی از ایرانیان بگیرد.به دنبال شکست از عثمانی و انعقاد صلح، لشکری را که با هدف برکنار کردن خلیفهٔ عثمانی روانهٔ استانبول کرده بود، به اصفهان آورد تا خشم و غضب خود را بر سر اصفهانی‌ها خالی کند.در خواب دید که شمشیر از کمرش باز کردند:آخرین کسانی که از نادر جدا شدند خوانین کردستان بودند. خوانین زعفرانلو، کیوانلو و ریش‌سفیدان چمشگزک به یک باره شوریده و در خبوشان، سپاهی را گرد آوردند. نادر دیگر هیچ جایی در جهان نداشت و گفته شده ک, ...ادامه مطلب

  • خلدستان طریقت(منتخب اشعار ) آبان 1402

  • تبدارِ تنهایِ، شبم آغوش مادر آشفته ام اُفتاده ام بر دوشِ مادر از من فقط پوشالی از یک جسم مانده این جسم تنها مانده از آن جوش مادر تبدارِ آن جوش وُخُروشِ سرنوشتم ، گُل پرپر افتادست ای گلنوش مادر خورشیدِ تابان : ماهتابی آسمان سوز خاموش شد این انجمن خاموش مادر خاموشی این انجمن شد تا قیامت شعرِ (طریقت ) گشته ام پاپوش مادر ۩۩☫ (طریقت) مادر م مبارک باد (عشق ) ☫۩۩ به نام خداوند مادر سلام به اشعار نیکو دهم این پیام پرستش خداوند عالم سزاست ستایش نمودن زمادر رواست اگر نیست مادر دگر غم مخور سخن را پُر اندیشه کن همچو دُرّ دو تا شاخه گل از برایش فرست که آسوده خاطر بوَد در بهشت چو آئینِ ، آدینه گــردید روز شکوهنده ایام اختر فروز همه مادرانند همی پاک خوی همه پر انرژی و در جستجوی که پرورده کردن بود کارشان خدایا تو باشی نگهدارشان و ما را در این راه یاری نما ز نامردمی‌ها فراری نما مادر: اندیشهء ناب است خدا میدانداولین حرف کتاب است خدا میداند مادری معجزه می کرد به فرزندانش مهر وی واژه ی آب است خدا میداندهرکجا وصف بهشت است همانجا مادر سینه اش عین کباب است خدا میداند هرکجا پینه به دست است یقین دان پدر کینه ها نقش برآب است خدا میداند لبخند مهربان تو جان بر تنم دمید تنهای خاکیم شده یا اَیُهاالحمید مهتاب حاجتم چو برآمد مرا اُمید مادر مبارک است تورا مهربان نوید به هستی دو موجود والاترست دوم میهن وُ اَولــــش مادرست ستایش کند هر که او مادرست که والاتر ازهرچه سیم وُ زَر ست تو ای مادر من فــــدای تُو مَن توئی ســــرور مُلک هر انجمن ۩خــُلدستان طریقت(خطبه اول )۩محمد مهدی طریقت ↘خطبه دوم موضـــــوعات مــــرتبط: اشعار، مناسبت مذهبی، مناسبت ملی، برآستان جانان(تذکره شعرا)، خاطرات،, ...ادامه مطلب

  • اشعار(طریقت ) دوبیتی

  • ۩۩۩☫=>فرزانه + طریقت)شیرین ترین اشعارمن شعر(طریقت)۩۩۩ *** تو حُسن سرمَدی ای ایروانی چو عطرِ ممتدی‌ ای ایروانی چقد زیبایی وُ فرزانه ای تو قشنگی ،مَشملی ای ایروانی *** وا مانده‌ام در این هوای سرد پاییزمن مانده‌ام با قصه ای از غصه لبریزدر هر پگاهی نغمه هائی جالب انگیز بیدار می‌گردم، چو مرغان سحرخیزبی‌من محال‌ست درد جاویدان بماندبا درد وُ غم هستم دمادم در گلاویزمن بی‌ فروغ جلوه‌ات، یلدای تاریخمن با فروغ روی تو، صبح دل‌انگیزخُنـیـاگرانه می زنم من جار درجارتب می‌زنی در قلب من تبریز نیریزیک امشبی هُرم نفس‌هایت نباشدتا صبح می‌نالم چو مرغان شب‌آویزباید همیشه در تب عشقت بسوزمشاید بگردی لحظه‌ای در شهر تبریزشیرین‌ترین اشعارمن، شعر (طریقت) من خسرو پرویز هستم ، جانِ پرویز خــُلدستان طریقت(اردی+بعشق+=>خرداد )۩محمد مهدی طریقت ↘خطبه دوم __________ ====== برچسب‌ها: فرزانه, طریقت, شیرین ترین اشعارمن شعر بخوانید, ...ادامه مطلب

  • اشعار:اهل امید شدم اهل (طریقت) جویم (منتخب)

  • ۩۩۩ ☫ طریقت (اردی بعشق) خوبرویان ☫ ۩۩۩ نسـیبِ بــاغ‌تـان حـــورِ بهشتی نسیم عطرتان خوش سرنوشتی قـنـاری هایتان هــر دَم پُر آوازشـده نـــوروزتان اُردیبهشتی درونِ باغ تان ،همواره خرم گوارایِ وجـــودِ شیرخشتی همه خُنیاگران مَــسرورِ آواز(طریقت)را عجب:شعری نوشتی ۩۩۩ ☫(برآستان جانان طریقت )شهربانو(طُ) ☫۩۩۩ در عشق(طُ) ۩۩۩ ☫ برآستان جانان (حافظ) شیرازی ☫ ۩۩۩ دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیرِ ما چیست یارانِ طریقت بعد از این تدبیرِ ما ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون روی سوی خانه ی خَمّار دارد پیر ما در خراباتِ طریقت ما به هم منزل شویم کاین چنین رفته ست در عهد ازل تقدیر ما عقل اگر داند که دل در بند زلفش چون خوش است عاقلان دیوانه گردند از پیِ زنجیر ما روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد زآن زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما با دل سنگینت آیا هیچ درگیرَد شبی آه آتشناک و سوز سینه ی شبگیر ما تیر آه ما ز گردون بگذرد، «حافظ» خموش رحم کن بر جان خود، پرهیز کن از تیر ما شعرم همه شور گشت وُ مانم بگریست در عشق تو دَمبدَم همی بـــاید زیست از من اثــری نماند ایـن عـشق ز چیست عاشق که نه معشوق شدم عاشق کیست ۩۩۩ ☫ پایان شام شعر (طریقت)غزل سرا/اشعار ☫ ۩۩۩ آغــاز کـــارزار بــه نــفع پلنگ نیسترستم دوباره فاتح میدان جنگ نیست هر مــرد پاکباخته را سرزنش مکنمجنونِ عاشقانه در اینجا زرنگ نیست الوند کوه وُ قله دمــاوند و زاگــرسهیمالیا سروده ای از رود گنگ نیست شعری که از تو دم نزند عاشقانه نیستآری غزل که عاشقانه نباشد قشنگ نیست هنگام صبــح یا که دمآدم دَم غروب رنگین کمان خانه ی ما طیف رنگ نیست این سارها یکی یکی از شهر می‌رونددیگر در این دیار ، مجال درنگ نیست این شعر شام وُ آب کهنهء بی اعتبار رادریا, ...ادامه مطلب

  • اشعار: باشروع حمد رب العالمین /طریقت(خلدستان)

  • ۩۩۩ ☫ برآستان جانان خطبه دوم (شفارش می کنم شمارانافرمانی کنید ☫۩۩۩ شفارش می کنم شمارا که فرمانبرداری کنید از من و نافرمانی کنید خدا رااینچنین رفتار می کنید . تصمیم گرفتید !!مردانه جوابگو باشید و بایستید .اعتراض کردن منطقی جواب بدید .مصلحت دیدید شفاف بگید. بازنشسته ها همان انسانهایی هستند که دین ما گفته احترامشون وجایگاهشون رو حفظ کنید با لفاظی وشانه خالی کردن و وعده سر خرمن دادن که مملکت داری نمیشود کرد . با یه حساب سر انگشتی وُ دو دو تا چهار تا میشه به خلق خدا آرامش داد ، مجلس حواله دولت میکند، دولت سیاه کاری میکنه وزیر رو برکنار میکنه!!رئیس جمهور میندازه تو زمین معاون !معاون با صلاحدید به نتیجه ای میرسونه که نه خلق راضیه!و.. سرپرست تازه وارد هم درست حرف نمیزنه!حالا حرف زدن جای خود!!درست هم عمل نمیکنه!نزدیک بیست روز گذشته حتی یه قدم هم بر نداشته!فقط حرف های صد من یه غاز!! آن هم نه از سوی سخنگوی دولت ویا مصاحبه رسمی ! فقط توسط رسانه هایی که اخبار وگزارشات آنها پایه منطقی وَ رسمی نداره وفقط اینترنت میخورن!! رئیس جمهور رئیس مجلس. وزرا کابینه وسرپرست سازمان (بالا ترین مقامات کشوری و لشکری در حال حاضر آیا بازنشسته محسوب نمی شوند ... این افرا د امروزه هزینه های زندگی را چگونه برآورد می کنند ، حقوق آنان چگونه و از کجا تامین می شود !!!خب نهایتا مرغتون یه پا داره وبازنشسته ها هم نتونن به حقشون برسن! برای جایگاه لباستون زشته!برای جایگاه اندیشه هایی که در مکتب شما رشد وُ نمو پیدا می کنند خوب نیست! آبروی اسلام در خطر است .این دوران هم میگذرد اما مواظب باشید روسیاهی به نامه اعمالمان نماند ..این چنین رویکرد وسیاست در قبال امت اسلامی برای مسلمانان وام, ...ادامه مطلب

  • حکایت :عطر اشعار(طریقت) شده چون باغِ بهار (خلدستان طریقت)

  • ۩۩☫اشعار :گل یار(طریقت) غزل ☫۩۩۩ اینترنت رایگان جهانی به چه شکل است با توجه به آن که بسیاری از مواقع کابل اینترنتی و یا DSL در دسترس افراد نمی باشد، نیاز است که از اینترنت ماهواره ای رایگان w3 استفاده نمایید تا بتوانید با سرعت بسیار زیادی فعالیت‌ های خود را به مرحله انجام برسانید و سطح سرعت اینترنتی خود را ارتقا بدهید. استفاده از اینترنت ماهواره‌ ای معایب مختلف و مزایای زیادی دارد که بیش از آن که تصمیم به استفاده از اینترنت ماهواره ای رایگان w3 بگیرید، نیاز است که به بررسی ابعاد آن بپردازید. پس در ادامه همراه ما باشید. لینک اینترنت جهانی:قشم وکیش اینترنت --#قشم یار اینترنت رایگان جهانی ---#لینک اینترنت جهانی __#اختلال در اینترنت تهران واصفهان .قشم.کیش.زنجان.کردستان روزهـــــا در پیِ آنم ، ندهم دل به نــــــگار شب که شد خواب و خیالش ببرد تاب وُ قرار میِ مستانه زنم تا که شوم مست وخراب چشم چون جــامِ شرابش بنشاند به خمارتا رود سوی چمن ســــــــروِ خرامانِ بلند بس ببینی شده خم ، سرو چو شمشاد ، هزارخالِ مُشکینِ لبانش ، میخورد آبِ حیات گِرد مهتابِ عذارش عندلیبــــان بیشمار چاه زیبایِ زنخدانِ چو سیبش ، شده دام بس فتاده ست درآن یوسف و دلهای نزارخیل چشمان سیاهش ، طاق ابروی کمانش میکُشد تیـــــر نگاهش ، دل بیچـــــارهِٔ زار تا به کی روز و شبت در پَیِ امیّدِ سراب ؟ شاعرابگذرد این عمر و نچیدی گلِ یار ۩خــُلدستان طریقت(صفحه آخرشهریور )۩۩️✍محمّدمهدی طریقت تیر بلا به جان شما باد خوشگوار ‏نوبت به امتحان شما باد خوشگوار ‏یک آشیان از آتش‌تان در امان نماند‏آتش به آشیان شما باد خوشگوار ‏آن داغ‌ها که روی دل ما گذاشتید‏دودش به دودمان شما باد خوشگوار ‏ای اختلاسگر که به کاهدون ما زدیددژم, ...ادامه مطلب

  • خون تو دانه دانه (طریقت) گل: ماگنولیایولان/ اشعار

  • ۩۩۩ ☫ خون تو دانه دانه (طریقت) گل انار/ اشعار ☫ ۩۩۩ *** بحثِ پاییز شد وُ ، موسم لبخند انارفصل پُر شور ِکلاغان، به سر شاخِ چنارخش خشِ برگ درختان پیِ موسیقی بادگوش جان را بنوازد ،به یمین وُ زِ یسارجامه ی سبز درختان شده نارنجی و زردگوئیا ، باز نگارنده شده دست اهل شعار فصل پاییز، بهاریست که عاشق شده باززین جهت گیس پریشان شده وُ زرد نگاربرگ ریزان شده وُ موسِم دست افشانی دست افشان که مگو ، رقص درختان بکنار باد هوهو به ترنّم ، سر گیسوی چنارباز شاعر شده عاشق غزل شعر قطار غزلِ شعر (طریقت) ، تو به خاطر بسپار بسیار آمده اند ، بـــاز تمــــاشایِ بهار **** گل ماگنولیا یولان با پیشینه ی 1500 ساله در چین ، گل درختی است که هنگام باز شدن شکل پرنده به خود می گیرد و آن را زیباترین گل جهان می دانند . ماگنولیا یولان دوباره شعر مرا عاشقانه میخوانی هجای درد دلی با ترانه میخوانی سکوت نیمه شبی مانده از طلوع سحراَنــار بغض مرا دانه دانه میخوانی به یُـمن نافله هایی که بی اجابت مانددعای مختصری بی بهانه میخوانی چه قصه ها که گذشت و مرا نفهمیدیچه نغمه ها که بیاد زمانه میخوانی تو کوچه های پر از خاطرات لبریزی غزاله شعر مرا روی شاخه میخوانی اگر چه ساده گرفتی همیشه شعرم رادوباره با نفسی شاعرانه میخوانی غزاله شعرِ(طریقت) فدای چشمانتتو ماهـتـاب منی ماهرانه میخوانی ح(طریقت)محمّدمهدی طریقت بوسیدمت سخنم گُل گلاب شدبوییدمت تمـام تنم گُل گلاب شد گل های سرخ پیرهنت را تکان مَده گل های خشک پیرهنم گل گلاب شد گُلواژه ا ی که به میدانِ ژاله ای شعرم ترانه ام دهنم گُل گلاب شد ای امتزاج شادی و غم، در کنار توخندیدنم، گریستنم گل گلاب شد از راه دور فاتحه ای فُوت کرده ایدر زیر خاک‌ها کفنم گل گلاب شد حال , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها