۩۩ ☫برآستان جانان (عشق خوشبحالی)جشن شعبان ☫ ۩۩۩
در شعرِ پُرتقالی من نیستی هنوز
پایان خشکسالی من نیستی هنوز
دلتنگ توست رَک به رَکِ تار وُ پودِ من
نقش وُ نگار قالی من نیستی هنوز
هستی دوای مرحم وُ درمانِ دردها
فکر شکسته بالی من نیستی هنوز
ای صد هزاروُ یکشبِ ما می رسی زِ ره
در کوزه سفالی من نیستی هنوز
ای صد هزار وُیکشبِ فاجعه رُخ می دهد هنوز
ای عشقِ خوشبحالی من نیستی هنوز
آقا نیا ، نیا راستش را بخواهی هیچ وقت به دنبالِ آمدن آقا ( مهدیِ موعود ) نبودهام. همهی «اللهم عجّل...»های من یا دروغ بوده یا از سر نفهمی. چه بسا امروز و الان و این لحظه نیز در اوج یکی دیگر از نفهمیدنهایم قرار دارم.من، مهدی یا منجی را نه به خاطر آنکه از کعبه یا هر جای دیگری ظهور خواهد کرد در کالبد یک انسان ظهور میکند و با لشگری از پیروانش دنیا را فتح میکند و عدالت میگستراند، دوست دارم؛نخیر! بلکه معتقدم او که بیاید، مفهوم جدیدی از زندگی، دوستداشتن و عشق را ارائه میکند و نسخهای بهروز شده از حقیقت را برای عالم به ارمغان خواهد آورد.آقا نیا نیا چون آنقدر آقا زیاد وجود دارد که تشخیص آقا ازاین آقایان ممکن نیست دوست دارم تصویری که بشر از خدای اسلام و خدایانِ سایرِ ادیانِ آسمانی و زمینی برای خود ساخته و آن را به جای خدا قرار داده را کنار بگذارم و تنها به خدایی آقا مهدی، برای بشر میخواند، بیندیشم. خدایی که توجه به او میتواند رنجها و آلام بشر را تسکین دهد و انسان را به آرامش برساند. و چه بسا در پرتو این آرامش است که عدالت و آزادی و هر چه جهانی از انسانها به دنبال آناند، محقق خواهد شد.
نمیدانم آقا ازپسِ این همه آقای کذائی برخواهد آمد که نه در جسم میگنجد و نه در روح ؟ و هماکنون همچون ما نفس میکشد یا نه؟ امّا مهدی (منجی) را یک اندیشه و معرفت ناب میدانم که میخواهد مرا از نفهمیدنهایم، تردیدهایم، شگفتیهایم و اضطرابهایم که آقایان کذائی بوجودآورده اند رهاکند و حقیقت را نشانم بدهد. انتظار برای ظهور یا پیدایشِ آن آقا مدتی ست آشفتهام کرده،
از هنرمندان شنیدم آشنایت نیستم!
دوستانت را بیاور تا بگویم کیستم!
سیلیِ همصحبتی از نارفیقان سخت نیست
چــون تو بی مِــهری کنی میایستم
گفته اند:از اشکِ شمع وُ قدرت کمطاقتی
در خودم آتش به پا کردم بسی بگریستم
چون شکست آینه، حیرت صد برابر میشود
بیسبب خود را شکستم تا ببینم چیستم
زندگی در برزخ وصل و جدایی ساده نیست
کاش با اهلِ(طریقت) بعد از این میزیستم
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
من از مراد کذائی( علیه انتظار ) بکوشم
خبر آمدنش داد به فریاد نیآئــی آقا !
می رسد لحظه میــعاد، نیآئــی آقا !
منتقم میرسد و روز ظهور ش، حتماً ،
کِی شود فاطمه دلشاد، نیآئــی آقا !
حرم خاکی خورشید و قمرهای بقیع ،
عاقبت می شود آباد، نیآئــی آقا !
مثل مشهد، وسط صحن مصلا بزنیم ،
هــمه جــا پنجره فولاد، نیآئــی آقا !
لذتی دارد عجب، گر که به ما، میگوید :
آفـــرین! دست مریزاد! نیآئــی آقا !
ازپسِ این همه عآقا شما برنمی آئـــی آقا>>ما که گفتیم شما! بر! نمی آئــی آقا !
۩ خــُلدستان طریقت(صفحه جدید )محمد مهدی طریقت۩۩
تجربه نشان داده تاریخ مصرف شعار ها به سر رسیده و جامعه امروز گول شعار های دروغین را نخواهند خورد . پس اصول دین هنگامی در عرصه جامعه اجرا خواهد شد که فروع دین به مصلحت کنار گذاشته نشود . حکومت وقتی اسلامی می شود که رهبران و عوامل آن مقید به رعایت اصول و فروع در ظاهر و باطن خود باشند .
۩۩☫اهل(طریقت )ار شوی به زشراب وجام می ☫۩۩
ای به نگاه مست تو ، من به فدای روی تو
تا تونگاه می کنی ، پا نکشم ز کوی تو
گرچه زبانه می کشی آتشِ عشوه ات مرا
بر دو جهان نمی دهم یک سر تار موی تو
اهلِ(طریقت)ارشوی، به ز شراب و جام می
کی ز سرم برون شود یک نفس آرزوی تو
خــُلدستان طریقت(تاریخ مصرف+فروع دین )۩محمد مهدی طریقت ↘خطبه دوم
__________
======
خــلدستان طریقت ...
ما را در سایت خــلدستان طریقت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 1sorodehay-tarighat8 بازدید : 37 تاريخ : يکشنبه 1 بهمن 1402 ساعت: 14:13