نثر :ارائه مطلب /محمّد مهدی (طریقت) روایت +برآستان جانان +حزین

ساخت وبلاگ

۩۩ ☫ نثر :ارائه مطلب /محمّد مهدی (طریقت) روایت ☫ ۩۩۩

بـیـا کـه قصـر امـل سخـت سست بنیادست

بـیــار بــاده کــه بنیاد عمـر بر بادست

غــلام هـمـت آنـم کــه زیــر چــرخ کـبـود

ز هـر چـه رنــگ تعلق پـذیـرد آزادست

چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب

سـروش عـالـم غیبم چه مژده‌ها دادست

کــه ای بـلـنـدنـظـر شـاهـبـاز سـدره نشین

نـشـیمن تو نه این کنج محنت آبادست

تــو را ز کـنـگـره عـرش مـی‌زنـنــد صـفـیـر

نـدانـمت که در این دامگه چه افتادست

نـصـیـحـتـی کـنـمـت یـاد گیـر و در عمل آر

کـه ایـن حـدیـث ز پیر طریقتم یادست

غـم جـهـان مـخــور و پـنـد مـن مـبـر از یاد

که ایـن لطیفه عشقـم ز ره روی یادست

رضــا بــه داده بــده وز جـبـیـن گره بگشای

که بـر مــن و تـو در اختیـار نگشادست

مـجـو درسـتـی عـهـد از جـهـان سست نهاد

که ایــن عجــوز عـروس هـزاردامادست

نـشـان عـهـد و وفــا نـیـسـت در تبـسم گل

بـنـال بـلـبـل بی دل که جای فریادست

حسـد چـه می‌بـری ای سست نظم بر حافظ

قـبـول خـاطر و لطف سخن خدادادست

بیت نخست:

بـیـا کـه قصـر امـل سخـت سست بنیادست

بـیــار بــاده کــه بنیاد عمـر بر بادست

معنای بیت نخست:

بیا و ببین که آرزو هرچند مانند کاخی زیباست اما بنیاد و شالوده‌­ای بسیار سست دارد، بنابراین باده را بیاور(تا خوش باشیم) که اساس عمر نیز بر باد است.

نکات و معانی:

قصر امل: اضافه تشبیهی؛ آرزو به کاخ تشبیه شده است.

سخت: ایهام تضاد با کلمه سست.

بر باد بودن بنیاد عمر: ایهام؛ ۱. اساس زندگی بر نفس کشیدن است، ۲. ناپایدار و بی‌­ثبات بودن زندگی.

جناس: باد و باده، بیا و بیار.

تکرار: بنیاد.

بیت دوم:

غــلام هـمـت آنـم کــه زیــر چــرخ کـبـود

ز هـر چـه رنــگ تعلق پـذیـرد آزادست

معنای بیت دوم:

من بنده و غلام کسی هستم که به دور از تمام دلبستگی ها، در زیر این آسمان کبود، آزادانه زندگی می­کند.

نکات و معانی:

همت: توجه باطنی.

غلام همت کسی بودن: مرید و بنده کسی بودن.

چرخ کبود: آسمان.

تناسب: کبود، رنگ.

نکته: احتمالا حافظ با آوردن صفت کبود در پی آن بوده است که کنایه‌­ای به صوفیان زمان بزند که دلبسته­‌ی خرقه کبود رنگ خویش بوده‌­اند.

بیت سوم:

چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب

سـروش عـالـم غیبم چه مژده‌ها دادست

معنای بیت سوم:

حرف­‌های بسیاری برای گفتن دارم، چرا که دیشب در حالی که مست و خراب بودم، پیام­رسان عالم الهی چه بشارت­‌های شگرفی به من داده است.

نکات و معانی:

سروش: فرشته عالم غیب، جبرییل.

عالم غیب: عالم الهی، عالمی که دید مردمان پنهان است.

بیت چهارم:

کــه ای بـلـنـدنـظـر شـاهـبـاز سـدره نشین

نـشـیمن تو نه این کنج محنت آبادست

معنای بیت چهارم:

این بیت و بیت بعد، در ادامه بیت پیشین است، از زبان سروش عالم غیب : تو شهباز عالی همتی هستی که جایگاه نشستن تو در بالای آسمان، در درخت سدره المنتهی است؛ این دنیای پر از محنت جایگاه شایسته­‌ای برای تو نیست.

نکات و معانی:

بلند نظر: آنکه همت والایی دارد.

شاهباز سدره نشین: استعاره از انسان.

سدره: درخت سدر یا کُنار که در فلک هفتم است که منتهای اعمال مردم و نهایت رسیدن خلق و جبرییل است و هیچ کس بالاتر از آن نرفته است مگر حضرت پیغمبر.

بیت پنجم:

تــو را ز کـنـگـره عـرش مـی‌زنـنــد صـفـیـر

نـدانـمت که در این دامگه چه افتادست

معنای بیت پنجم:

از بالاترین جایگاه عرش تو را می­‌خوانند، نمی­‌دانم چه چیزی تو را در این دنیا اسیر خود کرده است.

نکات و معانی:

کنگره: دندانه­‌های بالای قصر.

عرش: در فرهنگ لغت به معنای تخت و پادشاهی است و در قرآن به جایگاه خداوند اطلاق شده است.

صفیر: صدای پرنده.

صفیر زدن: فراخواندن، دعوت کردن.

تناسب: صفیر و دامگه.

نکته: معمولا شکارچیان برای به دام انداختن پرندگان صدای آنها را تقلید می­‌کنند که به آن صفیر زدن گویند.

بیت ششم:

نـصـیـحـتـی کـنـمـت یـاد گیـر و در عمل آر

کـه ایـن حـدیـث ز پیر طریقتم یادست

معنای بیت ششم:

پند و نصیحتی به تو می­‌کنم، خوب آن را به خاطر بسپار و بدان عمل کن؛ چرا که این سخن را از پیر طریقت به یاد دارم.

نکات و معانی:

در عمل آوردن: عمل کردن، به کار بستن.

حدیث: سخن.

پیر طریقت: راهنما و مرشد سالک.

نکته: خواجه همانطور که نصیحت می­کند که این سخن را به خاطر بسپار، خود نیز تأکید می­‌کند که آن را به خاطر سپرده است.

بیت هفتم:

غـم جـهـان مـخــور و پـنـد مـن مـبـر از یاد

َکه ایـن لطیفه عشقـم ز ره روی یادست

معنای بیت هفتم:

اندوه این دنیا را نخور و نصیحت مرا فراموش نکن؛ چرا که این نکته عاشقانه و دلنشین را از سالکی به یاد دارم.

نکات و معانی:

ره رو: سالک.

لطیفه: نکته باریک و دقیق.

بیت هشتم:

رضــا بــه داده بــده وز جـبـیـن گره بگشای

که بـر مــن و تـو در اختیـار نگشادست

معنای بیت هشتم:

خواجه در ادامه بیت پیشین بیان می­‌کند: به آنچه خداوند به تو داده است رضایت بده و خشنود باش و گره از پیشانی باز کن، چرا که من و تو هیچ اختیاری در این دنیا نداریم.

نکات و معانی:

داده: قسمت، بهره.

جبین: پیشانی.

تضاد: بگشای و نگشاده است.

نکته: حافظ همچون بسیاری دیگر از شاعران این سرزمین، شدیدا به جبر و عدم اختیار آدمی اعتقاد داشته است.

بیت نهم:

مـجـو درسـتـی عـهـد از جـهـان سست نهاد

که ایــن عجــوز عـروس هـزاردامادست

معنای بیت نهم:

از این دنیای ناپایدار و بی ثبات، خواهان وفاداری و ثبات قدم نباش؛ چرا که این دنیا، پیرزنی بی­‌وفاست که تا اکنون در عقد هزاران داماد در آمده است.

نکات و معانی:

سست نهاد: ناپایدار.

عجوز: پیرزن.

عروس هزار داماد: کنایه از بی وفا بودن.

بیت دهم:

نـشـان عـهـد و وفــا نـیـسـت در تبـسم گل

بـنـال بـلـبـل بی دل که جای فریادست

معنای بیت دهم:

ای بلبل عاشق، فریاد و ناله سرکن، که جای نالیدن هم دارد؛ چرا که در خنده­‌ی گل هیچ نشانه‌­ای از وفاداری وجود ندارد.

نکات و معانی:

تبسم گل: شکفتن گل.

تناسب: فریاد و ناله.

بیت یازدهم:

حسـد چـه می‌بـری ای سست نظم بر حافظ

قـبـول خـاطر و لطف سخن خدادادست

معنای بیت یازدهم:

ای کسی که شعرت سست و ضعیف است، چرا نسبت به حافظ حسد می‌ورزی، بدان که اگر شعر من مورد پسند مردم واقع شده و سخنم لطیف و دلنشین شده است، این امر خدا دادی است و اکتسابی نیست.

« آنچه سبب میشود که در ملت غنی و فقیر بوجود بیاید این نیست که اغنیا بیشتر از فقرا به مردم خدمت می رسانند و زحمت میکشند، بلکه تفاوت بین غنی و فقیر؛ بر اثر دو چیز بوجود می آید یکی وجود خدا ،وجود دیگری حکومت واسطه خدا و مردم عوام. هرجا که خدائی وجود دارد و حکومتی موجود است، عده ای غنی و دسته ای فقیر می شوند. زیرا کاهنان خدای مصر به خود حق می دهند که بهتر از دیگران زندگی کنند و غنی تر باشند و کارکنان حکومت هم خود را ذی حق میدانند که از تمام مزایا برخوردار شوند. این دو دسته، برای اینکه تفاوت بین خود و دیگران یعنی بین غنی و فقیر را حفظ نمایند قوانینی را به مورد اجرا می گذراند که حتی المقدور، فقرا ثروتمند نشوند و بپای آنها نرسند.

لذا تا وقتی که یک خدا و یک حکومت در مصر هست تفاوت بین غنی و فقیر باقی است و چون مصر و کشور دیگر بدون خدا و حکومت نمیتواند زندگی کند پس پیوسته این تفاوت وجود دارد و فرعون تو که میخواهد این تفاوت را از بین ببرد مبادرت به عملی دیوانه وار میکند و چون این عملِ اخناتون سبب زوال مصر میگردد باید او را از بین برد تا مصر نجات پیدا کند، هنگام فریضه صفوف اول با محافظت و زنجیر وُ نرده از سایر عبادت کنندگان جدا می شود زیرا آنان عبادتشا مقبولتر از سایر بندگان صف های آخر به کفار نزدیکترند ...»

نتیجه گیری: اگر امام زمانی خوب است که مردم را در انتظار نگه دارد، اگر هم در کار نباشد که نیست! اگر هم بخاد قیام کنه و چیزی رو درست کنه خودطرفداران ظاهری امام زمان خنجر مبارک را به فلان طرفداران حواله خواهند کرد و خودِ آنان صاحب الامر را خواهند کشت خــلدستان طریقت ...

ما را در سایت خــلدستان طریقت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1sorodehay-tarighat8 بازدید : 41 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1402 ساعت: 18:28