۩☫اشعار/ شعر(طریقت )از طرف مهد انجمن =در دفتر قبول مهر سهیلانگاشته ☫۩
۩۩۩☫(طریقت:اشعار (دوبیتی) (طریقت)☫۩۩۩
با رفتنت من ماندم وُ ، یک فکر خالی از غزل
دیدی که مجنون گشته ام شادی برآرم ازمثل
افسوس صد افسوس ،شد از درد بی درمانی ام
این خانه وُ دنیای من ،کُندویِ از خالی از عسل***
چه کنایه سر زد از ما درِسر سـرا ببستی
سوی دیگران نشستی صف دوستان شکستی
در توبه را شکستم به نشانه ی تطاول
که به سمت مُشک زلفت نکند دراز دستی
ز تو خواهش غرامت نکند تنی که کشتی
ز تو آرزوی مرهم نکند دلی که خستی
کسی از خرابه ی دل نشنید انجمن را
در انجمن بستی و به سلطنت نشستی
به قلمرو حکایت به سروده ام روایت
که به پاکی اش نرفتی و به سختی اش نبستی
به تمام عذر گفتم که به لب رسید جانم
ز غرور باز گفتی که مگر هنوز هستی؟
ز طواف کعبه بگذر، تو که حق نمی شناسی
به در کنشت منشین تو که بت نمی پرستی
تو که ترک سر نگفتی ز پیش چگونه رفتی؟
تو که نقد جان ندادی ز غمش چگونه رستی؟
اگرت هوای تاج است ببوس خاک پایش
که بدین مقام عالی نرسی مگر ز پستی
مگر از دهان ساغر مددی رسد به ساقی
دگران یاقی اند وُ ز شراب ، خورده مستی
به پسر مگو حقیقت ،شده پیرما (طریقت)
به هزار کن توسل زِ کمند شوق جستی
**
صبح اَزل که راز خلقت دنیا نگاشته
شام اَبد به نام بلبل شیدا نگاشته
پروانه را فدایی شمع هر انجمن
اسرار باده با قلم لا نگاشته
راز وُ نیاز عاشق وُ معشوقه دلستان
صبح ازل به سینه نکیسا نگاشته
فرهاد وار هر آنکه نهد پا به بیستون
شیرین وَش به خطّ ِ کلیسا نگاشته
لیلی ندارد از غمِ مجنون چرا خبر
زین ماتمش به سینهی صحرا نگاشته
اثنی عشر به سوره یوسف سپس به کهف
لوح وجود سـفرهِ زلیخا نگاشته
هرشاعری که قلم زد به خونِ پاک
شامِ اَبــد به دفتر دلها نگاشته
نازم به شاعری که لقب یافت در جهان
سردار سرِبدار افضلِ سرها نگاشته
سر داد و تن نداد به ذلت که نام وی
آزاد شعر عرصهی والا نگاشته
بر پرچم سفید پس از قرنها هنوز
خُلدبرین چه با خط خوانا نگاشته
شعرِ (طریقت) از طرف مَهدِ انجمن
در دفتر قبول مُهرِ سهیلا نگاشته
۩خــُلدستان طریقت( مَهد انجمن )۩۩محمّدمهدی طریقت
✍️محمّدمهدی طریقت
۩۩۩ ☫ اهل روز عشق آمد ، سراغی از(طریقت)هم بیگر / عشق ۩۩۩
معبد آرامشم، آغوش بی تاب زن است
گردنه حیران من،در پیچ و تاب آن تناست
هر نگاهی مستحق غارت چشم تو نیست
وصف زیبایی تو، نوعی عبادت کزدن است
من برای با تو بودن، قید دنیا را زدم
در دلت،همواره عشقم تشنهی روییدناست
گر چه در آغوش تو از هر جهان سیرم ولی
شکندارم جنس سخت قلبتو از آهناست
نیمه شب،، غرق عرق های هوس آلوده ام
بسکه درگیری ذهنم، پشت دیوار تن است
پشت این سرسختی مرموز دنیا مانده ام
آخرین امید من، آن دکمه ی پیراهن است
نیّت یک عمر کردم، تا هوا خواهت شوم
مرگ قلبم، روز تلخ از دل من رفتن است
سالروز لمس چشمت،،،،،طبق تقویم دلم
نوبت وا کردن دروازه های دامن است
"روز عشق" آمد، سراغی از (طریقت)هم بگیر
فکر می کردم دلت، دیوانهی قلب من است
ح(طریقت)محمّدمهدی طریقت
۩خــُلدستان طریقت( جدید )۩
↘
ادامه مطلب↘
موضـــــوعات مــــرتبط: اشعار، نثر ( ارائه ی مطلب)، غزلیات،
برآستان جانان(تذکره شعرا)، دوبیتی، بدون شرح، گوناگون
__________
======
برچسبها:
خلدستان, اشعار, دوبیتی, طریقت
خــلدستان طریقت ...
ما را در سایت خــلدستان طریقت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 1sorodehay-tarighat8 بازدید : 36 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1402 ساعت: 18:28