حکایات حکیمانه/ تیمور لنگ

ساخت وبلاگ

  

۩۩۩ ☫ /حکایات حکیمانه/ تیمور لنگ     ۩۩۩   

 

 

تیمور لنگ مادر زادی لنگ بود و یک پایش کوتاه تر از دیگری بود. 

یک روز همۀ سرداران لشکرش را گرد تپۀ پوشیده از برف که بر فراز تپه، یک درخت بلوط وجود داشت، جهت مشخص نمودن جانشینش جمع کرد.

سردارانش گرد تپه حلقه زده بودند. تیمور گفت: 

همه تک تک به سمت درخت حرکت کنند و هرکس رد پایش یک خط راست باشه، جانشین من میشه.

همه این کارو کردند و به درخت رسیدند، اما وقتی به رد پای به جا مانده روی برف پشت سرشون نگاه می کردند، همه دیدند درسته که به درخت رسیدند، ولی همه زیگزاگی و کج و معوج.

تا این که آخرین نفر خود تیمور لنگ به سمت درخت راه افتاد و در کمال تعجب با این که لنگ بود، در یک خط راست به درخت رسید.

به نظر شما چرا تیمور نتونست جانشین خود را در اون روز برفی انتخاب کند؟
ایراد سردارانش چه بود که نتونستند مثل تیمور در یک خط راست حرکت کنند و جانشینش شوند؟

در قصۀ تیمور لنگ وقتی راوی علت را از خود تیمور جویا می شود، تیمور در پاسخ می گوید:

"هدف رسیدن به درخت بود، من هدف را نگاه می کردم و قدم برمی داشتم، اما سپاهیانم پاهایشان را نگاه می کردند نه هدف را. تمرکز داشتن و هدف داشتن لازمه موفقیت است."  

 

۩خــُلدستان طریقت ( صفحه جدید )۩۩ محمد مهدی طریقت ۩


موضـــــوعات مــــرتبط: نثر ( ارائه ی مطلب)، حکایات __________ ======
برچسب‌ها: حکایات حکیمانه, تیمور لنگ خــلدستان طریقت ...
ما را در سایت خــلدستان طریقت دنبال می کنید

برچسب : حکایات,حکیمانه,تیمور,لنگ, نویسنده : 1sorodehay-tarighat8 بازدید : 96 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 15:46