ماه وَش : زیر درخت انار نشست
۩۩۩☫ اشعار (طریقت ) نرخ بوسش /دوبیتی ☫۩۩۩
.
..
.
.
معشوقهء ما که طعم بوسشقندست
معشوقه نگفته :نرخ بوسشچنداست
تاشامِ وصالِ وی هزاران شب وُ روز
مجنــونِ (طریقت) آرزویــش بندست
معشوقه ی ما تمام قند است وُ عسل
از طعم عسل نگــفـــته :نرخی ، زِ اَزل
ما تا به اَبد وصال «نسرین» طـلــب
معشوقه ی ما ، ساقی و می گشت وُغزل ...
ای سراپا شعله و گرما ، در آغوشم بگیر
بی تو من میمیرم از سرما ، در آغوشم بگیر
با نگاهت شور و مستی ریز بر جام دلم
هرکجا دیدی مرا ، آنجا در آغوشم بگیر
چشم من چون قاب عکسی ، خالی از تصویرتست
عکس خود بر دیده ام بنما ، در آغوشم بگیر
سینه ام لبریز و دل در التهاب از عشق تو
فارغم کن از غمت ، بازآ ، در آغوشم بگیر
نازنین ، آرام جانم ، روز و شب در لحظه ها
بی تو تنها میشوم ، تنها در آغوشم بگیر
با دل بی حوصله بازی چرا؟ ای گل ، نکن
وعده ی امروز را فردا ، در آغوشم بگیر
بوسه می گیرد (طریقت) آن لبان لعل را
همزمان با بوسه ی لبها ، در آغوشم بگیر
۩۩۩ ☫مهربانی(طریقت)منتخب ☫ ۩۩۩
من بی مِی ناب خوابِ شب نتوانم
بی بـــاده طــعام طــعم لب نتوانم
من بنده آن دَمم که ساقی ریزید
یک جام دِگر ولــی رُطب نتوانم
دل از چشمان تو ای نازنین پیغام هادارد
کمند عشق تو هر دم به پایم دام هادارد
نگاهم عاشقانه از نگاهت عاشقانه کام هادارد
هزاران ساغر خالی ز اشک دیدگانم جام هادارد
الامهرتو شیرین است، من را هم گریزی نیست
دل فرهاد من از قاتلش آرام هادارد
شراب عاشقان را نوش نگار عاشقان را جو
نگار مست من از حالتت الهام هادارد
مزن با تیر قهرت قلب بیمارم را به بی مهری
که دل از قاضی قلبم بسی فرجام هادارد
(طریقت) می دهد ،رویا برای دیدن گلها
تمنای رخ گلگون بسی گلفام هادارد
چشم زیبـای تو با ابـرو تبانی کرده است
تاب گیسوی تو هم آتش بیــاری کرده است
عاشق چشمت شدم غافل شدم چشمان تو
با نگاه چشم من نامهــــربانی کرده است
من بیخود و تو بیخود ما را که برد خانه؟
من چند تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه؟
در شهر یکی کس را هشیار نمیبینم
هر یک بتر از دیگر شوریده و دیوانه
جانا به خرابات آ تا لذتِ جان بینی
جان را چه خوشی باشد بی صحبتِ جانانه؟
هر گوشه یکی مستی دستی زبرِ دستی
و آن ساقیِ هر هستی با ساغرِ شاهانه
تو وقفِ خراباتی دخلت می و خرجت می
زین وقف به هشیاران مسپار یکی دانه'>دانه
ای لولیِ بربطزن تو مستتری یا من؟
ای پیشِ چو تو مستی افسونِ من افسانه
از خانه برون رفتم مستیم به پیش آمد
در هر نظرش مضمر صد گلشن و کاشانه
چون کشتیِ بیلنگر کژ میشد و مژ میشد
وز حسرتِ او مرده صد عاقل و فرزانه
گفتم: ز کجایی تو؟ تسخر زد و گفت: ای جان
نیمیم ز ترکستان نیمیم ز فرغانه
نیمیم ز آب و گِل نیمیم ز جان و دل
نیمیم لبِ دریا نیمی همه دردانه
گفتم که: رفیقی کن با من که منم خویشت
گفتا که: بنشناسم من خویش ز بیگانه
من بیدل و دستارم در خانهٔ خمّارم
یک سینه سخن دارم هین شرح دهم یا نه؟
در حلقهٔ لنگانی میباید لنگیدن
این پند ننوشیدی از خواجهٔ علیانه
سرمستِ چنان خوبی کی کم بود از چوبی؟
برخاست فغان آخر از استن حنانه
شمسالحقِ تبریزی از خلق چه پرهیزی؟
اکنون که درافکندی صد فتنهٔ فتانه
ح(طریقت)
۩خــُلدستان طریقت( صفحه جدید )۩۩ محمد مهدی طریقت
http://sorodehay-tarighat.blogfa.com/post/5362
درخت اَنار عاشق شد
گل داد… قرمز وُ سرخ
گل ها انار شد… داغ داغ
هر اَناری هزار تا دانه داشت
دانه های مروارید عاشق بودند
دانه ها توی اَنار لا یق بودند
اَنار کوچک بود…
دانه ها ترکیدند… اَنار ترک برداشت
خون اَنار روی دست ماه وَش چکید
ماه وَش انار ترک خورده را از شاخه چید
مجنون به شیرین رسید
فرهاد گفت: راز رسیدن فقط همین بود
کافیست اَنار دل ماه وَش ترک بخورد
_____________________________________________________
سلام حضرت نسرین ، بگو سلامٌ علیک
تمــام زنـــدگــــیم ، بگو سلامٌ علیک
درود حضرت دلبر ،بگو وُ طفره مَرو
شراب خستگیم ، بگو سلامٌ علیک
***
به وصالت برسم یا نرسم میمیرم
به خیالت نرسم با برسم میمیرم
بی خیالت که تو افسونگر ابیات منی
من به نسرین برسم یا نرسم میمیرم
موضـــــوعات مــــرتبط: اشعار، مناسبت مذهبی، آثارچاپ شده، مطالب دردست چاپ، بدون شرح، گوناگون
__________
======
برچسبها: خون تو دانه دانه, طریقت, گل انار,
پیشواز پائیز
خــلدستان طریقت ...
ما را در سایت خــلدستان طریقت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 1sorodehay-tarighat8 بازدید : 69 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1402 ساعت: 5:24