ما نظر کرده عشقیم (طریقت) خطبه اول (شفارش می کنم شمارانافرمانی کنید

ساخت وبلاگ

۩۩۩ ☫ دین (طریقت) برآستان جانان (میرزداه)عشقی ☫ ۩۩۩

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

صدایت در نمی آید، کجا افتاده ای بی جان
دل ِدیوانه، گرگِ تیرخورده، اسبِ نافرمان!

غزالانِ جوان از غُرّشت دیگر نمی ترسند
دُمت بازیچه ی کفتارها شد شیرِ بی دندان!

چه آمد بر سرت در شعله های "دوزخ اما سرد"
چه دیدی "در حیاطِ کوچکِ پاییز در زندان"

چرا سربازهایت از هراسِ جنگ خشکیدند
چه ماند از تخت و تاجت شهریارِ شهرِ سنگستان؟

چرا از خاکِ مان جز بوته ی حسرت نمی روید
کجای این بیابان گریه کردی ابرِ سرگردان؟

نبودی هفت گاو چاق، اهلِ شهر را خوردند!
نیا بیرون! کسی چشم انتظارت نیست در کنعان

به زندان می برد؟ باشد! اگر کوریم، باکی نیست
که دارد انتظارِ مَردی از آغامحمدخان؟

که دارد انتظار رویشِ گُلْ داخلِ سلّول؟
که دارد انتظار برف، در گرمای تابستان؟

به یک اندازه بدبختیم! ماه و سال بی معنی ست
چه فرقی می کند اسفند، یا مرداد، یا آبان...
.
دلم سرداست،چون منظومه ای بی وِیس وبی رامین
دلم خون است، چون شیرازِ بی داش آکل و مرجان

نهیبت می زنم با لهجه ی اجسادِ نیشابور
نگاهت می کنم با چشم های مردمِ کرمان

قفس می گفت: با مُردن هم آزادی نخواهی یافت
فریبم داده ای با قصه ی طوطی و بازرگان

تبر در دست ِمردم، تندبادِ بی امان در پیش
مبادا ساقه در دستت بلغزد غولِ آویزان!

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگجدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

خلقتِ من در جهان یک وصله ی ناجور بود
من که خود راضی به این خلقت نبودم زور بود؟

خلق از من در عذاب و من خود از اخلاقِ خویش
از عذابِ خلق و من یارب! چه ات منظور بود؟

حاصلی ای دهر از من غیرِ شر و شور نیست!
مقصدت از خلقتِ من ، سیر شر و شور بود؟

ذاتِ من معلوم بودت، نیست مرغوب از چه ام
آفریده‌ستی ، زبانم لال چشمت کور بود؟

کاش یارب! چشم می‌پوشیدی از تکوین من
فرض میکردی که ناقص خلقتِ یک مور بود؟

ای طبیعت! گر نبودم من جهانت نقص داشت؟
ای فلک! گر من نمی‌زادی اجاقت کور بود؟

گر نبودی تابشِ استاره ی من ، در سپهر
تیر و بهرام و خور و کیوان و مه بی نور بود؟

ور که بودم در عدم ، استاره ی عورت نبود
و آسمانت خالی از استارگان عور بود؟

راست گویم، نیست جز این علتِ تکوینِ من
قالبی لازم ، برای ساحتِ یک گور بود

آفریدن مردمی را بهر گور اندر عذاب..‌.
گر خدایی هست! ز انصافِ خدایی دور بود

مقصدِ زارع ز کشت و زرع، مشتی غلّه است
مقصدِ تو ز آفرینِش مبلغی قاذور بود؟

گر من اندر دهر می‌بودم امیر کائنات
هر کسی از بهر کارِ بهتری مامور بود

آنکه نتواند به نیکی ، پاسِ هر مخلوق داد
از چه کرد این آفرینش را ، مگر مجبور بود؟

خلقت (عشقی) درین دنیای دون مرگبار :
دیدن هر روزه ـ رنج و درد جوراجور بود

***

نجابت هیچگاهی دست تر دامن نباشد
فرشته خوی هرگز چنگ اهریمن نباشد

تفاوت ها میان هر مطلا با طلا شد
بد اَخگر در میان جان هر خرمن نباشد

تو گوهر باش و در عقد ثریا پرتو افشان
مثالِ روی تو در نزد هر دشمن نباشد

(طریقت) استوار وُ محکم وُ هموار در راه
خلل درکار ما با حیله وُ شومن نباشد

خــُلدستان طریقت(حکایت :غزلسرا )۩محمد مهدی طریقت خطبه دوم


موضـــــوعات مــــرتبط: اشعار، مناسبت مذهبی، مناسبت ملی، غزلیات، برآستان جانان(تذکره شعرا)، خاطرات، آثارچاپ شده __________ ======
برچسب‌ها: اشعار, خلدستان, طریقت

خــلدستان طریقت ...
ما را در سایت خــلدستان طریقت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1sorodehay-tarighat8 بازدید : 58 تاريخ : سه شنبه 24 مرداد 1402 ساعت: 12:42