دوبیتی (حکایات حکیمانه)طریقت

ساخت وبلاگ

  

۩۩۩ ☫ دوبیتی  (حکایات حکیمانه)طریقت☫ ۩۩۩   

 No automatic alt text available.

وقت آن است عزیزان درد را درمان کنیم

یاد گلهای بهار ی مرغ خوش الحان کنیم
بهتر از این چیست مردم؟در دل ماه خدا
 کینه وکبروُ حسد را یک بیک زندان کنیم


 شخصی باعجله  آمد، وضو گرفت و به داخل اتاق رفت و به نماز ایستاد.

با توجه با این که مرحوم کاشی خیلی بادقت وضو می گرفت و همه آداب و ادعیه ی وضو را بجا می آورد؛ قبل از اين كه وضوی آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود!

به هنگام خروج، با مرحوم کاشی رو به رو شد.
ایشان پرسیدند:

چه کار می کردی؟

 گفت: هیچ.

فرمود: تو هیچ کار نمی کردی؟

گفت: نه!  (می دانست که اگر بگوید نماز می خواندم، کار بیخ پیدا می کند)!

آقا فرمود: مگر تو نماز نمی خواندی!؟
 
گفت: نه!

آخوند فرمود: من خودم دیدم داشتی نماز می خواندی!

گفت: نه آقا اشتباه دیدید!

سؤال کردند: پس چه کار می کردی؟

گفت: فقط آمده بودم به خدا بگویم من یاغی نیستم، همین!

این جمله در مرحوم آخوند (رحمة الله عليه) خیلی تأثیر گذاشت.

تا مدت ها هر وقت از احوال آخوند می پرسیدند،  ایشان با حال خاصی می فرمود:

من یاغی نیستم!!

خدایا ما خودمون هم می دونیم که عبادتی در شان خدایی تو نکردیم... نماز و روزه مان اصلاً جایی دستش بند نیست!...

فقط اومدیم بگیم که:                         

خدایا ما یاغی نیستیم!
بنده ایم....

اگه اشتباهی کردیم مال جهلمون بوده.....

لطفا همین جمله را از ما قبول کن.

الهی و ربّی من لی غیرُک ؟

از نوشته های زیبای شهید آوینی

سوار تاکسی بین شهری شدم، مسیرم تهران بود.
اصلا با راننده درباره مقدار کرایه صحبتی نکردم از بابت پول هم نگران نبودم.
اما وسط راه که بیابان بود، دست کردم تو جیب راست شلوارم ولی پول نبود…! جیب چپ نبود… جیب پیرهنم!
نبود که نبود … گفتم حتما تو کیفمه!
اما خبری از پول نبود…
به راننده گفتم: اگر کسی رو سوار کردی و بعد از طی یک مسیری به شما گفت که پول همراهم نیست، چیکار می کردی ؟!!
گفت: به قیافه اش نگاه می کنم!

گفتم : الان فرض کن من همان کسی باشم که این اتفاق براش افتاده…!!! یک دفعه کمی از سرعتش کم کرد و نگاهی از آینه به من انداخت
و گفت : به قیافه ات نمیاد که آدم بدی باشی ، می رسونمت … .

خدای من!
من مسیر زندگی ام رو با تو طی کردم به خیال این که توشه ای دارم!
اما الان هرچه نگاه می کنم ، می بینم هیچی ندارم، خالیه خالی ام …
فقط یک آه و افسوس که مفت عمرم از دست رفت …

خدایا ما رو می رسونی؟؟؟ یا همین جا وسط این بیابان سردرگمی پیاده مون می کنی؟؟؟

الهی و ربّی  من لی غیرک؟

خدایا در این ماه مبارک رمضان ما را با همین داشته هایمان ببخش. آمین 

 

۩خــُلدستان طریقت ( صفحه جدید  )۩۩ محمد مهدی طریقت ۩ 


موضـــــوعات مــــرتبط: اشعار، نثر ( ارائه ی مطلب)، متن ادبی، مطالب دردست چاپ، دوبیتی، حکایات __________ ======
برچسب‌ها: اشعار, دوبیتی, حکایات حکیمانه, طریقت خــلدستان طریقت ...
ما را در سایت خــلدستان طریقت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1sorodehay-tarighat8 بازدید : 96 تاريخ : دوشنبه 15 خرداد 1396 ساعت: 13:33