دست برآور ز میان چاره جوی این غمِ دل را دلِ غمخواره جوی
غم مخور، البته که غمخوار هست گردنِ غم بشکن اگر یار هست
بینفسی را که زبونِ غم است یاریِ یاران مددی محکم است
چون نفسی گرم شود با دوکس نیست شود صد غم ازآن یک نفس
صبحِ نخستین چو نفس برزند صبحِ دوم بانگ بر اختر زند
پیشترین صبح به خاری رسد گر نه پسین صبح به یاری رسد
از تو نیاید به توی هیچ کار یار طلب کن که برآید ز یار
( مخزنالاسرار نظامی )
خــلدستان طریقت ...
ما را در سایت خــلدستان طریقت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 1sorodehay-tarighat8 بازدید : 91 تاريخ : جمعه 18 بهمن 1398 ساعت: 7:41