۩۩۩ ☫ غزل/ (اشعار) طریقت ☫۩۩۩
گُل>>>>> کاسنی
زِ گفتگوی تو مستم که از شراب گذشتم
چو دل به روی تو بستم، از آفتاب گذشتم
چو بر اریکهٔ شهرت، بغیر دوست ندیدم
ز جور هر گنه و خیر هر صواب گذشتم
کلیددار درش تا سؤال کرد که هستی ؟
پریدم از سر دیوار وُ در جواب گذشتم
چو دل به چین کمند بلند زلف تو بستم
ز بند کوته این عمر چون حباب گذشتم
دلم چه دید در آنجا که رفت و باز نیامد
شبی که از دل پس کوچه ات خراب گذشتم
چو آشنا به الفبای عشق، چشم دلم شد
ز درس وُ مدرسه وُ دفتر و کتاب گذشتم
رسید قاصد دریا و مژده داد که برگرد
ز راه آمده از شوق چون سحاب گذشتم
حساب خود به رسیدم ، حسابرس طلبیدم
نگاه ملتمسی کرد که از حساب گذشتم
مجاز چهره من شد حجاب روی (طریقت)
به حق چو دیده گشودم ز هر حجاب گذشتم
۩۩۩ ☫ غزل/ (اشعار) طریقت ☫۩۩۩
خــلدستان طریقت ...
ما را در سایت خــلدستان طریقت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 1sorodehay-tarighat8 بازدید : 76 تاريخ : سه شنبه 9 بهمن 1397 ساعت: 18:31