۩۩۩ ☫ غزل/ (طریقت) را تو کردی مات ومدهوش ☫۩۩۩
قیامت باشد آن قامت در آغوش
شراب سلسبیل از چشمۀ نوش
پیام کیست آن لعبت که ما را
به بند خویش کرده حلقه در گوش
پری پیکر بتی کز سحر چشمش
نیامد خواب در چشمان من دوش
نه هر وقتم به یاد خاطر آید
که وی هرگز نمیگردد فراموش
حلالش باد اگر خونم بریزد
که سر در پای او خوشتر زنم نوش
نصیحت گوی ما عاقل چه داند
بیادرعقد ما کامل بکن کوش
دهل زیر گلیم از خلق پنهان
نشاید کرد و آتش زیر سرپوش
بیا ای دوست ور دشمن ببیند
زما فریاد می آید تو خاموش
تو از ما فارغ و ما با تو همراه
(طریقت)راتو کردی مات و مدهوش
شاعرانگی ...لیلا_مهتاب
خــلدستان طریقت ...
ما را در سایت خــلدستان طریقت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 1sorodehay-tarighat8 بازدید : 74 تاريخ : سه شنبه 9 بهمن 1397 ساعت: 18:31