خــلدستان طریقت

متن مرتبط با «سعدی» در سایت خــلدستان طریقت نوشته شده است

اشعار : برآستان جانان (سعدی )علیه الرحمه +این همه اهلِ (طریقت) که در آفاق روان

  • ❀چایت را بنوش❀ ❀نگران فردا نباش❀ ❀از گندمزار من و تو❀ ❀مشتی کاه میماند برای بادها❀ دل به دریازدنت گرچه تماشـاست مرا گر نباشی چه تماشا لب دریاست مرا بوئی از پیرهنت رفت ولی باز نشگشت شرح تقدیر عجیبی ز زُلیخاست مرا آب از دیده و شوری به دلم می ریزد آنچه خوبان همه دارن نکیساست مرا من تورا سیر ندیدم که پریشانی رفتی با نگاه تو مرا باز سخن هاست مرا شعار سحرگاهم در بی سر و سامانی در خاکم وُ غلتانم من اشکم وُ من دردم سیب از شاخه خدا کردی و با رسم اَزل تا اَبد رسم ادب نغمه ی لیلاست مرا ح.(طریقت) موضـــــوعات مــــرتبط: اشعار، مناسبت ملی، متن ادبی، سیاسی، غزلیات، برآستان جانان(تذکره شعرا)، خاطرات، آثارچاپ شده __________ ====== برچسب‌ها: اشعار, برآستان جانان, سعدی, علیه الرحمه بخوانید, ...ادامه مطلب

  • برآستان جانان(سعدی) + (اخلاق بردیانت مقدم است) چهارشنبه سوری

  • پیش به سوی چهار شنبه سوری 1400 امسال یعنی سال 2022 شب یک شنبه معادل با سیزدهم فوریه و بیست و چهارم بهمن و صبح دوشنبه صبح معادل با چهاردهم فوریه و بیست و پنجم بهمن ماهجشن آتش افروزی در میان ارمنیان به نام «دِرِندِز» یا «ترانتاز» ارمنیان ایران این جشن را در نیمه ی زمستان و در شب 13 فوریه به نام «تیرن انداراج»(tearan andaraj یا «دیارنداراج» با تشریفات خاص برپا می کردند و بعدها در ارمنستان «تِرانتاز» و «دِرِندِز» خوانده شد ولی مراسم کنونی این جشن هنوز شباهت های بسیار به مراسم جشن سده دارد. این جشن که موسوم به درندز یا درنداراج به ارمنی Տեառնընդառաջو به انگلیسی ddarach است معمولاً در 13 یا 14 فوریه برگزار می شود و از جشنهای بسیار کهن ارمنیان است که بعد از پذیرش مسیحیت توسط ارمنیان به آن رنگ و روی مسیحی داده شده است.      برای این جشن دو روایت  ارائه می شود  1: روایت پیش از مسیحیت:در این روز برای سه ایزد به نام های « تیرՏիր » که در ارمنستان  ایزد رویاها و دانایی و دبیری بود و ایزدبانوی « نونه  նաև »  که خدای خورشید بود و«  واهاگنՎահագն » که ایزد رزم و جنگ بود جشن گرفته می شد. در ارمنستان باستان برای آتش صفات زنانه و برای آب فروزه های مردانه قائل بودند.ا فلسفه ی وجودی:در افسانه های ارمنستان کهن آمده است که که خدایان آرامازد(=اهورامزدا)و آستقیک بر قله ی کوه پاقات نشیمن داشتند و کمی پایین تر از نوک کوه،جایگاه آتش جاویدان و در پای کوه منزل چشمه ای بزرگ بود.پس آتش و آب خواهر و برادر بودند.بنابراین نه تنها آب و آتش بلکه خاکستر نیز مقدس شمرده میشد.این جشن که بازتابی از جشن سده در روزگار کهن بود با برخی پیرایه ها در زمره ی جشن های کلیسای ملی , ...ادامه مطلب

  • برآستان جانان: عراقی(حافظ)سعدی

  •    ۩۩☫عراقی(حافظ)سعدی (برآستان جانان) ☫۩۩ ز دو ديده خون فشانم ز غــمت شب جدايی چــه كنم كه هست اينها گـل باغ آشــــنايی مــــژه‌ها و چشم يارم به نظر چــــنان نـمايد كه مـــيان سنبلــستان چرد آهــوي ختــايی سر برگ گــل ندارم به چه رو روم به گــلشن كه, ...ادامه مطلب

  • برآستان جانان (سعدی ) حافظ

  •    ۩۩۩ ☫برآستان جانان (سعدی  ) حافظ  ☫۩۩۩    نظر کردم به چشمِ رای و تدبیر / ندیدم بِه ز خاموشی خصالی نگویم لب ببند و دیده بردوز / ولیکن هر مقامی را مقالی زمانی درسِ علم و بحثِ تنزیل / که باشد نفسِ ان, ...ادامه مطلب

  • حافظ وُ سعدیِ شیراز (طریقت) جانست

  •  ۩☫ اشعار غزل /در (طریقت) رعد غرش ،در نگاهت ، مشت کاهی   ☫۩  .. . اَولِ دفتـر  ما خوش  طَـــرب آغاز شده  به امیدِ طلــبی سوژه ی دمساز  شده  نَفَسِ باغ وُ بهارست به گلشن خُرم عیدیِ محفلِ ما "کنگره , ...ادامه مطلب

  • برآستان جانان/ سعدی

  •      ۩۩۩ ☫/  برآستان جانان/ سعدی ☫ ۩۩۩  ﯾـﮏ ﺭﻭﺯ ﺑــﻪ ﺷﯿــﺪﺍﯾﯽ ﺩﺭ ﺯﻟــﻒ ﺗﻮ ﺁﻭﯾـﺰﻡﺯﺍﻥ ﺩﻭ ﻟـﺐ ﺷﯿﺮﯾﻨـﺖ ﺻــﺪ ﺷﻮﺭ ﺑــﺮﺍﻧﮕﯿﺰﻡﮔﺮ ﻗـﺼﺪ ﺟﻔـﺎ ﺩﺍﺭﯼ ﺍﯾﻨﮏ ﻣﻦ ﻭ ﺍﯾﻨـﮏ ﺳـﺮﻭﺭ ﺭﺍﻩ ﻭﻓــﺎ ﺩﺍﺭﯼ ﺟــﺎﻥ ﺩﺭ ﻗـﺪﻣـــﺖ ﺭﯾــﺰﻡﺑﺲ ﺗﻮﺑﻪ ﻭ ﭘﺮﻫﯿﺰﻡ ﮐﺰ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺑﺎﻃﻞ ﺷﺪ...ﻣﻦ ﺑﻌـﺪ ﺑــﺪﺍﻥ ﺷــﺮﻃﻢ ﮐﺰ ﺗــﻮﺑﻪ ﺑﭙﺮﻫﯿـﺰﻡﺳﯿــﻢ ﺩﻝ ﻣﺴﮑﯿﻨـﻢ ﺩﺭ ﺧﺎﮎ ﺩﺭﺕ ﮔﻢ ﺷﺪﺧﺎﮎ ﺳـﺮ ﻫﺮ ﮐﻮﯾـﯽ ﺑـﯽ ﻓﺎﯾــﺪﻩ ﻣﯽﺑﯿــﺰﻡﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺑﻪ ﺭﺳﻮﺍﯾﯽ ﺩﺷﻤـﻦ ﺑﻪ ﺩﻓـﻢ ﺑـﺮﺯﺩﺗــﺎ ﺑــﺮ ﺩﻑ ﻋﺸــﻖ ﺁ,برآستان,جانان,سعدی ...ادامه مطلب

  • برآستان جانان/ سعدی

  •      ۩۩۩ ☫/  برآستان جانان/ سعدی ☫ ۩۩۩    هر کسی را نتوان گفت که صاحب نظر استعشقبازی دگر و نفس پرستی دگر استنه هر آن چشم که بینند سیاه است و سپیدیا سپیدی ز سیاهی بشناسد بصر استهر که در آتش عشقش نبود طاقت سوزگو به نزدیک مرو کآفت پروانه پر استگر من از دوست بنالم نفسم صادق نیستخبر از دوست ندارد که ز خود با خبر استآدمی صورت اگر دفع کند شهوت نفسآدمی خوی شود ور نه همان جانور استشربت از دست دلارام چه شیرین و چه تلخبده ای دوست که مستسقی از آن تشنه‌تر استمن خود از عشق لبت فهم سخن می‌نکنمهرچ از آن تلخترم گر تو بگویی شکر استور به تیغم بزنی با تو مرا خصمی نیستخصم آنم که میان من و تیغت سپر استمن از این بند,برآستان,جانان,سعدی ...ادامه مطلب

  • برآستان جانان (تذکره )سعدی

  • ۩۩۩ ☫ خــُلــِدستان طریقت ☫ ۩۩۩۩۩۩ ☫ ادبی، اجتماعی .فرهنگی ☫ ۩۩۩محــّمد مهــدی (حمید)طریقتمتولد 1344اردیبهشت خوانســارتحـصیلات کارشنــاسی ارشــددررشتــــــه روانشـــــــناسی۩۩۩ خـــُلـــــِدستان ۩۩۩دربـــــاره خــــوانســـــار1373اصفـــــهان به چــاپ رسیـــدبعد ازآن تعـداد بی شمــاری از مقــالاتبه , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها