۩۩۩ ☫/ برآستان جانان/مولوی ☫ ۩۩۩ از اول امروز چو آشفته و مستیمآشفته بگوییم که آشفته شدستیمآن ساقی بدمست که امروز درآمدصد عذر بگفتیم و زان مست نرستیمآن باده که دادی تو و این عقل که ما راستمعذور همیدار اگر جام شکستیمامروز سر زلف تو مستانه گرفتیمصد بار گشادیمش و صد بار ببستیمرندان خرابات بخوردند و برفتندماییم که جاوید بخوردیم و نشستیموقت است که خوبان همه در رقص درآیندانگشت زنان گشته که ا,برآستان,جانانمولوی ...ادامه مطلب